بقيه احاديث در ادامه مطلب...
بقيه احاديث در ادامه مطلب...
گزیده ای از آخرین جلسه دهه اول ماه مبارک رمضان سخنرانی استاد پناهیان
محور بندگی این است که انسان «امام» داشته باشد/«امام» ما معرّف هویت ما در قیامت
امام رضا(ع) میفرماید: عبادت هفتاد وجه (مرتبه یا نوع) دارد. شصت و نه قسمت (مرتبه) عبادت تسلیم و راضی بودن به خدا و امام زمان(عج) است. أَنَّ الْعِبَادَةَ عَلَى سَبْعِینَ وَجْهاً فَتِسْعَةٌ وَ سِتُّونَ مِنْهَا فِی الرِّضَا وَ التَّسْلِیمِ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِأُولِی الْأَمْرِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِمْ؛
کسی که واقعاً عبد خداست، قطعاً میداند که این خدا و ارباب، بر روی زمین جانشینی دارد که این جانشین خدا یا «خلیفه الله» نیز بعد از خدا، ارباب و مولای او خواهد بود. از این رو امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: من بندهای از بندگان رسول خدا(ص) هستم؛ إِنَّمَا أَنَا عَبْدٌ مِنْ عَبِیدِ مُحَمَّدٍ (ص).
محور عبادت و بندگی این است که انسان امام داشته باشد. لذا روز قیامت وقتی میخواهیم هویت خود را معرفی کنیم باید بگوییم امامِ ما کیست. امام صادق(ع) میفرماید : اگر کسی هر شب برای عبادت بیدار شود و هر روز، روزه بگیرد، همه اموال خود را صدقه بدهد، هر سال به حجّ برود ولی امام زمان خود را نشناسد و از او پیروی نکند و این کارها را به اشاره امام خودش انجام نداده باشد، چنین کسی یک ذرّه حق پیش خدا پیدا نمیکند و اجری نخواهد داشت و اصلاً از اهل ایمان نخواهد بود. أَمَا لَوْ أَنَّ رَجُلًا قَامَ لَیْلَهُ وَ صَامَ نَهَارَهُ وَ تَصَدَّقَ بِجَمِیعِ مَالِهِ وَ حَجَّ جَمِیعَ دَهْرِهِ وَ لَمْ یَعْرِفْ وَلَایَةَ وَلِیِّ اللَّهِ فَیُوَالِیَهُ وَ یَکُونَ جَمِیعُ أَعْمَالِهِ بِدَلَالَتِهِ إِلَیْهِ مَا کَانَ لَهُ عَلَى اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ حَقٌّ فِی ثَوَابِهِ وَ لَا کَانَ مِنْ أَهْلِ الْإِیمَانِ ثُمَّ قَالَ أُولَئِکَ الْمُحْسِنُ مِنْهُمْ یُدْخِلُهُ اللَّهُ الْجَنَّةَ بِفَضْلِ رَحْمَتِه».
به ادامه مطلب مراجعه نمایید...
حضرت علی(ع) در خطبه 42 نهج البلاغه می فرمایند:
اى مردم شدیدترین خوف و هراسى كه درباره شما دارم، براى دو چیز است: پیروى از هوى و درازى آرزو. اما پیروى از هوى آدمى را از برخوردارى از حق جلوگیرى مى كند و درازى آرزو، آخرت را به فراموشى مى سپارد.
پیروى از هوى مزاحم حق یابى
هوى عبارتست از امواجى كه از جوشش غرائز حیوانى سر مى كشد و فضاى درون را تیره و تاریك مى سازد و عوامل و وسایل درك و دریافت حقیقت را فلج مى كند. این هوى با اینكه داراى جوهر و مبناى اصیلى جز خواستن بى محاسبه چیز دیگرى نیست، مى تواند همه اصالت ها و حقایق ریشه دار را از جلو چشم انسان و عقل و وجدان او دور كند. این همان «میخواهم» است كه به هیچ علت و دلیلى جز خود تكیه نمیكند. و این یك سخن بى اساس است كه در موقع سوال از كسی كه مطابق هوى عملى كرده است، بعنوان جواب بگوید: كه «دلم خواست» كدام دل؟
"دلم خواست" ویرانگر موجودیت انسان
دل و هوى؟! دل جایگاه دریافت عالى ترین حقایق است، دل همان جنبه ملكوتى انسان است كه خدا را بوسیله آن در مى یابد. دل جایگاه تصفیه همه مفاهیم و موضوعاتى است كه حواس طبیعى آنها را به عقل نظرى تحویل مى دهد و عقل نظرى بدون اینكه بتواند آنها را از جنبه ارزش ها و عظمت ها درك كند،به دل تحویل مى دهد. «دلم خواست كردم» از آن جملات ویرانگر موجودیت آدمى است كه با صورت حق بجانبش، آتش به ریشه همه اصول و قوانین مبتنى بر حق و حقیقت مى زند.هوى همان امواج بى محاسبه ایست كه از جوشش غرایز انسانى سر بر مى كشند و بدون اعتناء به «باید»ها و «شاید»ها و «نباید»ها و «نشاید»ها همه اصالت ها را به بازى گرفته و سرمایه هاى حیات گرانبهاى آدمى را مستهلك مى سازند. گاهى«هوى محورى» بقدرى شدت پیدا مى كند كه تا سرحد معبودیت پیش مى رود. این خطر تباه كننده را خداوند سبحان در قرآن مجید گوشزد فرموده است:
در این مجموعه از صوت های استاد حاج آقای قرائتی بدین موضوع پرداخته شده است که عزاداری عملی مستحبی است و نباید به انجام واجبات لطمه ای وارد کند به خصوص نماز اول وقت دارای اهمیت ویژه ای در این باب می باشد . اشاره به روایتی که گریه کردن نباید شما را فریب دهد، عده ای ممکن است زیاد هم گریه کنند و حتی لخت هم بشوند و با شدت سینه زنی هم کنند ولی قلب شان تقوا نداشته باشد. نباید به ظاهر نگاه کرد باید دید او در عملش چقدر تقوا دارد. و هم چنین ایشان به سخنرانان هشدار دادند که به وسیله بزرگ جلوه دادن موضوع گریه، به مردم مجوز گناه ندهند.
گریه زیاد ، نشان انسان خوب بودن نیست | |
مجوز گناه ندهید | |
نماز اول وقت |
بخش اول گزیده بيانات حضرت آیت الله الامام خامنه ای(حفظه الله) پیرامون وحدت حوزه و دانشگاه در دیدار جمعی از دانشجویان و طلاب1372/09/24
هدف ؛شعبه حوزه علمیه قم شدن دانشگاه ها نیست
اين را همه مىفهمند: نه امام و نه ديگر بزرگواران نخواستند بگويند كه دانشگاهها جمع شوند و قم بروند، يا شعبهاى از حوزه قم شوند. يا اينكه حوزه قم جمع شود و بيايد در دانشگاهها حل گردد، يا شعبهاى از آنها شود. هيچكس اين را نخواست و مطرح نكرد. مسأله اين است كه ما دو نهادِ اصيلِ دانشجويى داريم. يكى متوجّه به كسب علومِ مربوط به فهم و تبليغ دين و نوآورى در مباحث دينى و نوآورى در فهم مسائل روز و حادث شونده در زندگى است، كه اين حوزه است و كارش عبارت است از تحقيق در مسائل دينى و فراگرفتن احكام الهى در همه شئون زندگى. آن هم نه فقط در آنچه كه مربوط به كنج محراب يا كنج خانه است؛ بلكه در قلمرو وسيع زندگى بشر.
نهاد دانشجويىِ ديگر، ناظر به اداره امور زندگى مردم، منهاى مسائل مربوط به دين است. مردم معاش دارند، كسب دارند، ساختمان دارند، راه دارند، جسم دارند؛ شناساييهاى گوناگون لازم است، تحقيق در امور زندگى مردم لازم است. علوم مختلف و انواع و اقسام دانشها، براى بهتر كردن و راه انداختن زندگى مردم وجود دارد. اين نهاد هم مشغول فراگيرى اين دانشهاست كه اينها را فرا گيرد و در آنها متخصّص و صاحبنظر شود؛
حوزه جهتگيرى زندگى جامعه را تصحيح مىكنند؛ دانشگاه حركات زندگى جامعه را تسهيل مىكنند
حال اگر اين دو نهادِ دانشجويى خوب كار كنند و با هم رابطه متقابل دوستانه و از خود دانستن يكديگر داشته باشند، معنايش اين خواهدشد كه اين جامعه، هم دينش و هم دنيايش آباد خواهد شد. آنها جهتگيرى زندگى جامعه را تصحيح مىكنند؛ اينها حركات زندگى جامعه را تسهيل مىكنند. آنها فكر و ذهن و روح جامعه را آنچنان از زشتيها و نادرستيها دور مىكنند كه بفهمد به كجا بايد حركت كند، و اينها وسيله اين حركت را بهدست او مىدهند تا حركت كند.
انسانِ امروز، از اين نظر عقب مانده است ، دستش خالى است ، معنويّت در دنيا نيست.
امروز، در نظامهاى ساخته و پرداخته فرهنگ غرب - چه در خود منطقه جغرافيايى غرب، چه در جاهاى ديگر دنيا در بخش ابزار و وسايل زندگى تا آنجا پيشرفت كردهاند كه به كرات آسمانى رسيدهاند. اين از لحاظ علمى، انصافاً فوقالعاده است. اين را كه ديگر نمىشود منكر شد. فرض بفرماييد به آسمانها بروند و دوربينهاى تلسكوپ را در آنجا تعمير كنند. اين، پيشرفت عظيمى براى بشر است. اما اگر از نظر جهتگيرى زندگى، بينشى كه انسان به آن احتياج دارد، نباشد، اصلاً اين ابزار براى بشر هم لازم نيست؛ بلكه مضرّ است. انسانِ امروز، از اين نظر عقب مانده است. دستش خالى است. معنويّت در دنيا نيست. جهتگيرى درست، نيست. براى همين است كه دنيا پر از ظلم و جور است. افسوس كه بعضى، مطلبى به اين وضوح را نمىفهمند! مگر اين دنيا مال بشر نيست؟! مگر اين علم و پيشرفت براى اين نيست كه انسان از آنها استفاده كند؟! وقتى ما مىبينيم در دنيا وضعى است كه اكثر انسانها، روزبهروز بدبختتر مىشوند و عدّهاى با همان ابزار پيشرفتهاى علمى كه مال انسان است، بر انسانيّت اينگونه فشار مىآورند، اين كافى نيست كه كسى بفهمد يك بال انسانيّت شكسته و افتاده است؟!
از اواخر سلطنت ناصرالدّين شاه مبارزه با دين و تلاش براى منزوى كردن دين هم شروع شد.
اين، بال معنويّت است. اگر ما هم در جامعه خودمان، جنبه معنوى را نديده بگيريم؛ آن را حذف نماييم، يا كوشش كنيم از صحنه خارجش كنيم، همين خواهد شد. از وقتى كه ترشّحات و نشانهها و طليعههاى فرهنگ غرب، به صورت قصّه و نقشه - نه به صورت طبيعى و آنچه كه لازمه زندگى عمومى بشر باشد - به كشور ما سرازير شد - از اواخر سلطنت ناصرالدّين شاه - مبارزه با دين و تلاش براى منزوى كردن دين هم شروع شد. البته عدّهاى، اينها را از زمان رضاخان مىدانند و مربوط به سلاطين قاجار نمىدانند. اما اين، يك واقعيّت است. منزوى كردن علماى دين؛ منزوى كردن دين؛ سعى در استخدام نيروهايى براى مقاصد خبيث كه شروع شود، جامعه، جامعهاى خواهد شد كه از لحاظ وسايل و ابزار زندگى - كه ما بهآن مىگوييم: دنيا؛ يعنى همان كه در علوم امروز، علوم دانشگاهى ناميده مىشود - پيشرفت مىكند. اما آن جامعه، يك جهتش ناقص است و آن، جنبه معنوى است.
«خسرالدّنياوالاخره» شديم!
حالا يك وقت است كه جامعهاى در جنبه علومِ مربوط به ابزار زندگى پيشرفتى دارد. مثل جوامع غربى. امّا يك وقت در همان هم پيشرفت ندارد. مثل بسيارى از جوامع تابع غرب كه معنويّت را حذف كردند، ماديّت را هم نتوانستند جلب كنند! مثل وضع زندگى خود ما در دوران حكومت پهلويها: معنويت را طرد كرديم، ماديّت را هم نتوانستيم به شكل مدرن و جديد و علمى و واقعىاش به داخل كشور بياوريم. يعنى «خسرالدّنياوالاخره» شديم!
آن طرف قضيه هم، همينطور است. يعنى اگر جامعهاى، فقط به جنبههاى معنوى بپردازد و از علوم غافل بماند؛ از پيشرفت علمى، از كشفيّات علمى، از نوآوريهاى علمى، از تحصيل علم ميان فرزندان ميهن، از ساختن انسانهايى كه بتوانند زندگى را به شكل متناسب با نيازهاى بشر درآورند - با سهولت و سرعتى كه امروز دنيا طلب مىكند و نيازمند آن است - غافل بماند، باز يك بال ديگرش شكسته است. خيال نكنيد كه اسلام طرفدار اين است كه همه چيز منحصر بشود در مسائل روحى و معنوى و نظر به ماديّات نباشد! نه! اين انحراف، همان اندازه بزرگ است كه آن انحرافِ اوّل. اسلام، انزوا از دنيا و زندگى را، بهصورتى بسيار روشن رد كرده است.
در كلمات اميرالمؤمنين عليهالسّلام در نهجالبلاغه، اين را مشاهده مىكنيد. نهجالبلاغهاى كه كتاب زهداست، بر سرِ آن كسى كه زندگى دنيا را رها كرده است، به خيال اينكه آخرت خودش را درست كند، فرياد مىزند. اسلام اينگونه نيست.
از انتخاب شما متشکریم.هرگونه نظر،انتقاد،پیشنهاد راجع به این وب سایت و مطالب آن را میتوانید به سامانه پیامک 5000515131 ارسال یا با شماره تماس 01143251145 ارتباط بر قرار کنید.